گويند روزي شخصي دبّه ي روغني در دست داشت و از مقابل مرقد امامزاده اي مي گذشت.همين كه روبه روي درب مقام امامزاده رسيد، دبّه ي روغن از دستش رها گرديد وروي زمين افتاد وتمام روغن به روي خاك ريخته شد. آن شخص رو به مرقد امامزاده كرد و گفت: اي امامزاده ي بزرگوار، اين روغن هم وقف قنديل هاي تو باشد.
:: بازدید از این مطلب : 1111
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1